آنتیـ.گون

پراکنده نویسی یک ضدقهرمان...

آنتیـ.گون

پراکنده نویسی یک ضدقهرمان...

مناسیمبا

عکس از غلامرضا رحیمیان

منا سیمبا سیمبای منا ... وقتی غلام مارگیری به همراه سماع این جمله را می خواند حرارتی در فضا می پاشید که همه داغ می شدند و رنگین. رنگهایی از جنس کوه، کوههای سرسخت جزیره هرمز. و مرد ماهیگیری که انگار دچار زار شده است . حالا این ته مایه ای است برای روایت کردن. روایتی که خاک اجرا می کند. پاشیده می شود در یک دایره و مردم تخت به خواب می روند با تخته هایی در دست که به هم کوبیده می شود. ریتم تندتر می شود، ماهیگیر نامرئی شده. کی کنگ ها از زیر برقع فرار می کنند. ماهی ها توی این تابه ی خاکی سرخ شده اند. سرخ از خاک. کمی مخلفات لازم است برای تحریک اشتهای تماشاگران. مشکلی نیست ، این خاکها آنقدر رنگ دارند که چشمها پلک نزنند. دهلها دست به دست می شوند. نت لا مکررا نواخته می شود و در فلوت هوا ریخته می شود تا همه اهل هوا شوند. دود میرقصد و مشام ما پر از بوی کندور می شود. تماشاگران چشمهایشان را به دست می گیرند و مشت در خاک می برند. هر کس محدوده ای دارد و هر حدودی روایتی ... مرد ماهیگیر ظاهر می شود در میان رقص. می لرزد، می تابد و آزاد می شود....

در همین باره: وب سایت گروه هنر جدید هرمز    فتوبلاگ غلامرضا رحیمیان   ماهی بالی  سیاورشن